جلسه چهارم : آداب فردی / ادب پوشش . 1-آداب فردی و ارتباط آن با برنامه ریزی گفته بودیم که آداب دو دسته است. برخی آداب فردی اند و برخی دیگر جمعی. من اموری را به شخصه و فقط خودم باید رعایت کنم. من اگر تک و تنها هم در جایی زندگی کنم باید آن ها را انجام دهم. به این می گوییم فردی. اما وقتی من با یکی دیگر باشم، از خانمم گرفته تا استاد، یا در کل با بقییه ی انسان ها باشم باید آدابی را در کنار آن ها رعایت کنم، که به این امور آداب جمعی گفته می شود. الآنه می خواهم آداب فردی را تشریح کنم، که اگر توجه داشته باشید می توانید برای آینده خود برنامه ریزی کنید.
خیلی از ما ها برای زندگی خودمان برنامه نداریم و نمی دانیم می خواهیم چه کار کنیم. ما اگر برای خودمان برنامه داشته باشیم خیلی از کارهامان هم فرق می کند. مثلاً : رفتن به زیارت امام حسین (ع) چه طور است؟ فرض کنید فردا کاروان حرکت می کند و رفتن با این کاروان هم رایگان است. نظر تون چیه ؟ بروم یا نه؟ حالا اگر من فردا به یکی قول داده باشم که فلان جا بروم و دوستی را ببینم. باز هم بروم ؟ خوب. ببینید ، همین است. یک موقع است آدم بی کار نشته در خانه و اگر زیارت نرود باز هم بی کار است. در چنین موقعیتی آن فرد زیارت میرود.: زیارت برای فردی که بی کار است واجب می شود. ولی موقعی هست که تو برنامه ریزی برای روز های آینده ات داری. فرضاً فردا کلاسی داری که 30 نفر در آن منتظرت هستند. تو مگر می توانی این را ول کنی و بری؟ قول دادی. مؤمنین وقتی شرطی و قراری را می گذارند باید پای آن بایستند. همین امام حسین(ع) که دم از آن می زنیم بار ها فرموده است، وفای به عهد کن. ما نه اینکه برنامه نداریم جواب ها یکسان نیست. حتی اگر شما از اساتید اخلاق هم بپرسید یکی می گوید واجب است و دیگری حرام می داند. بعضی از ما ها راحت استخاره می کنیم. به نظر شما درست است ؟ من فکر می کنم این ها اشتباه است. چون این به خاطر آن است که انسان برنامه ندارد. وقتی برنامه نداره نمی داند باید چه کار کند. ولی وقتی برنامه داشته باشد و آن ها را کنار هم بگذارد، خودش می داند که باید برود یا نرود. بزرگانمان این ها را باید دقت کنند. روزی یکی از طلاب در حرم امام علی (ع) داشت زیارت می کرد و حال خوبی هم به او دست داده بود. همان وقت میرزای شیرازی می آید و دست بر شانه ی آن فرد می گذارد و می گوید : الآن وقت درس است نه زیارت. امام علی (ع) می فرماید : در نافله و مستحبی قربی نیست، اگر ضرر به واجبت بزند. پدرم به من می گوید برو فلان کار را بکن، در جواب تو می گویی نماز نافله بخوانم بعد. در این نماز هیچ قربی نیست چرا که واجب را زیر پا گذاشتی. حالا کی من می فهمم واجباتم چیست؟ وقتی که برنامه ریزی داشته باشم. این است که باید برنامه ریزی داشته باشیم. من شخصاً باید برنامه داشته باشم. حدود سه سال پیش بود. من در یکی از هیئت های تهران در ماه مبارک رمضان صحبت می کردم. دوستان خیلی به من پیشنهاد کربلا دادند. حدود 13 تا کربلا برای من جور شد. من به همه ی آن ها دست رد زدم، چون در زمان هر کدام برنامه ای داشتم. یکی از آن سفر ها به نظرم خیلی خوب می آمد. چون هم خیلی سریع می رفتیم و می آمدیم و هم افراد خوبی در آن حضور داشتند. من می دانستم که در زمان این کربلا کلاسی دارم که باید آن را بروم. با این حال شکی در من به وجود آمده بود که نکند امام حسین(ع) ما را طلبیده خودمان خبر نداریم. برای رفع شک خود رفتم و با یکی از اساتید صحبت کردم و در ابتدا گفتم خودم می دانم که نباید بروم ؛ اینجا هم نیامدم که شما به من بگویید برو یا نرو. آن استاد گفت: این صندلی ای که من نشستم برای من است. این صندلی ای که شما نشستی برای شماست. فرض کن آن صندلی هم برای امام عصر(عج) است. وقتی شما این را به من می گویید امام نیز آن را می شنود. فکر می کنی امام زمان(عج) چه جوابی به تو می دهد ؟ گفتم : می گوید نرو. چون درست واجب تر است. قول دادی باید سر قولت بمانی. خوب تو که می دانی برای چه از من می پرسی؟ حالا رو به کربلا سلامی به امام حسین بده و برو دنبال درست. الآن وظیفه ی تو نیست. من هم رو به کربلا کردم و گفتم : السلام علیک یا اباعبدالله. وبعد رفتم. در آن سال من برای تعطیلات عید نوروز برنامه ی کربلا ریختم و الحمدلله جور شد و رفتیم. وقتی از سفر برگشتم ؛ همان استادی که پیش ایشان رفته بودم با جمعی از اساتید به دیدن من آمدند. چند وقت بعد من دوباره به دیدن آن استاد رفتم. مسئول دفتر این استاد گله کرد که چرا من وقتی کربلا رفته بودم شما به دیدن من نیامدید ولی به دیدن آقا تهرانی رفتید. ایشان فرمودند : چرا باید می آمدم؟ خوب من رفته بودم کربلا مگر شمر نرفته بود کربلا. تو کار واجب در اینجا داشتی ولی باز رفتی. تو باید نمازت را هم در آنجا کامل می خواندی چون سفرت حرام بوده. این یک قانون شرعی است. اگر فردی سفری را به حرام انجام دهد به طور مثال سفر می کند برای دزدی، باید نمازش را کامل بخواند. من خیلی تو فکر رفتم. واقعاً ؛ شمر هم کربلا رفته است و ما هم کربلا رفته ایم. توجه داری! یعنی ممکن است گاهی تو نماز و قرآن بخوانی ولی وظیفه ی تو نباشد. مگر نهروانی ها اینطوری نبودند. مگر الآن در دنیا افرادی نیستند شبیه همان نهروانی ها؟ نماز می خواندند ، قرآن می خواندند از آن طرف قربة الی الله امام علی (ع) را در محراب شهید می کردند. آدم اینطوری به کجا می رسد ؟این است که آرام آرام به این سمت باید حرکت کنیم که برنامه داشته باشیم. هر یک از ما باید بدانیم که چه کار می خواهیم بکنیم.زندگی را نباید باری به هر جهت گذراند. مسلمان باید برای خودش ارزش قائل باشد. خدا رحمت کند کسی را که ارزش خود را بداند و وقت و زمان خود را از دست ندهد. صلواتی بفرستید. 2- آداب فردی / آداب پوشش یکی از بحث های کوتاهی که در آداب وجود دارد و احتمالاً فقط امشب به آن بپردازم در خصوص پوشش آدم است. به اصطلاح خود ر ا آراستن. این چیزی است که همه به آن نیاز داریم. خواه به خاطر گرما و سرما، خواه به خاطر عیوب بدن. بالا خره آدم باید پوشش داشته باشیم. در قرآن آمده است وقتی آدم را خلق کردیم و وارد بهشت شد. و بعد از درخت ممنوعه خورد ناگهان آن ها عریان شدند، سپس با برگ های بهشتی خودشان را پوشاندند. وقتی که انسان عریان می شود حالت حیا به انسان دست می دهد. این حالتی است فطری، یعنی آموختنی نیست. اما وقتی در قرآن نگاه می کنیم می بینیم که یک پوشش ظاهری را مطرح می کند و یک پوشش معنوی. پوشش ظاهری آدم باید پوششی باشد که لباس شهرت نباشد . یعنی لباسی نباشد که در جمع مسلمانان انگشت نما شود. به اصطلاح جامعه ی اسلامی آن را بپسندد. این را باید جوان ها بدانند. چون آن ها به هر نوآوری ای اتکا می کنند. هر کار نویی مطلوب نیست. دلیل نمی شود که هر کاری که نو است خوب است و هر کاری که قدیمی است بد است. در قرآن آمده است زن و همسر لباس یکدیگرند. زن، مرد را پوشش می دهد و مرد، زن را. در جایی دیگر آمده است مرد با زن آرامش می گیرد و زن با مرد. اگر دیدید که در کنار همسرتان آرامش ندارید یقین کنید که زندگی تان اسلامی نیست. خدا پسند نیست. یک لباس معنوی هم در قرآن داریم که قرآن تقوی را لباس معنوی می داند. یعنی هر کاری که می خواهد انجام دهد نگاه می کند که خدا به چه اندازه آن را می پسندد. در اسلام لباسی که بدن نما باشد ممنوع است. باید به گونه ای باشد که پوشیده باشند. در جامعه عریان بودن ممنوع است. در خانه عریان بودن مکروه است. البته زن و شوهر به هم دیگر محرم اند. چون بچه از بزرگتر ها درس می گیرند در نتیجه وقتی بچه در خانه است باید پوشش آدمی مناسب باشد. حالت زننده نداشته باشد. باید به خاطر بچه ها ملاحظه کنند. خدا کند که لباس تقوی به تنمان باشد و طوری نباشد که عریان باشیم. زمان قیامت همه مان لخت و عریانیم الا کسی که لباس تقوی به تن دارد. تقوی از واژه ی وقایه است. یعنی خود نگهداری. هر چیزی را نخوری و انجام ندهی. بر روی خودت کنترل داشته باشی. آدم باید به غذایی که می خورد توجه داشته باشد. گاهی از اوقات این غذایی که می خوریم آینده ی ما را رقم می زند. نسل ما از آن چیزی است که ما می خوریم. اگر حلال باشد بک جور و اگر حرام باشد جور دیگر. من در تاکسی نشسته بودم. دیدم این آقای راننده هی از زندگی شکایت می کند. از گرانی گرفته تا گرمی هوا. از او پرسیدم، چند تا بچه داری؟ گفت : چهار تا. گفتم چه کاره اند ؟ گفت : یکی طلبه، یکی مهندس ، یکی دکتر ودیگری کارگر. گفتم از آن ها راضی هستی. گفت : یکی از یکی بهتر اند و هر کدام را به نوبه ی خودشان دوست می دارم و راضی هستم. گفتم : خوب دوست داری وضعت مثل کی باشه ؟ گفت : مثل برادرم. او پولش از پارو بالا می رود و چه و چه . به او گفتم: بچه های اخوی چه جوریند؟ گفت : دوتا بچه داره. یکی معتاد یکی هم تو کار قاچاق. بعد گفتم : چند می دی بچه هاتون را عوض کنین ؟ تو بدت می آید نون حلال در می آوری می دهی بچه ات بخوره ؟ برادرت معلوم نیست چه جوری پول در می آورد، آن هم نتیجه اش. ولی تو. دوستان من، وقتی لیوانی را دست شما می دهند، نصفش خالی است، نصفش پر. بعضی از ما فقط نصف خالی آن را می بینیم. آقا ندارم و ... اون ایمانی که تو داری می ارزد به هر چه که دیگران دارند. واقعاً همین که امام حسین (ع) را دوست داریم. دیگر می شود که احساس خفت و خاری کنیم؟ چرا این را کم می بینیم؟ مگر پول کاری می کند ؟ آن آدم هایی که با تبر طلا هاشان را می شکاندند کجایند ؟ من تحقیقی در زمان امام صادق (ع) داشتم. در آن زمان به هر چیزی مالیات می بستند تا پول گیرشان بیاید. حلا خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کردند فقط به خاطر پول. اینها کجایند ؟ قبرشان کجاست ؟ برادر ها خواهر ها آخرت خودتان را در یابید . پوشش تقوا به خودتان بگیرید تا عریان در محشر الهی محشور نشوید. خدا آن روز را نیاورد که در محضر خداوند دست هایمان را خالی ببینیم. فرصت نیست. الآن جوانید به درس و کار بچسبید. فعال باشید. لحظه ای بی کار نشینید. یک کمی که سنتان به ما نزدیک می شود خیلی پشیمان می شوید. عمر به سرعت می رود و به تو نگاه نمی کند. بعد دیگر پشیمانی سودی ندارد. با خدا رفاقت کنید و قدر آن« نعمت هایی که دارید را بدانید. هر چه می توانید تلاش کنید برای خدمت به مردم. والسلام
|